خب دوستان اخرین دکلمه البته اخرین حرفای انه چیزایی دیگه هم شاید بزارم در بارش اما دکلمه هاش همین جا تموم میشه اگه بازم تونستم میزارم ولی فعلا همین امیدوارم دوستای خوبم طاهره و پریسا و نرجس راضی باشن خدانگهدار
استلای عزیز، امروز هنگامی که نامۀ تو را خواندم یک لحظه قلبم فشرده شد؛ زیرا تو خوشحال بودی از اینکه باهم پشت یک میز و نیمکت خواهیم نشست. اما متأسفانه این سعادت مرا یاری نخواهد کرد. وقتی اینجا جلوی پنجره می نشینم و بوی تند نعنا را استنشاق می کنم... کلاه برفی کوهسار را می بینم، از خودم می پرسم: "چرا می خواستی خودت را از این زیبایی و لذت محروم بکنی؟" اکنون می دانم آینده ام چه خواهد بود و چرخ زندگی ام چگونه خواهد چرخید. من می خواستم معلم بشوم و اکنون بایست در مدرسه ای که زمانی خودم پشت میز و نیمکت آن نشسته بودم تدریس بکنم، و این برایم مسرت بخش است. با اغلب دوستان دوران مدرسه ام تفاهم کامل دارم به طوری که باهم پیمان بسته ایم برای شهرمان اونلی خدمتگزار صادقی باشیم، همانگونه که معلمینمان بوده اند.
استلا، در جاده زندگی هر انسانی پیچ و خم هایی وجود دارد و هرگز کسی نمی داند پشت اولین پیچ یا دومین پیچ، چه چیزی نهفته است. در این لحظه، در این ساعت، فقط این را می دانم که در اولین پیچ و خم زندگی ام مدرسه اونلی قرار گرفته است و همانطور که گفتم، این مرا خوشحال خواهد کرد.
استلا دلم می خواهد در پیچ و خم بعدی زندگی ام، رویاهای سبز و قشنگم جان بگیرند و مانند پرنده ها بر فراز قله های مرتفع به پرواز درآیم. تصور می کنم اگر انسان رویایی نداشته باشد، در افق چیزی نخواهد دید؛ در آب، آینه ای نخواهد یافت؛ در میان گلهای هزار رنگ، رنگی نخواهد دید؛ در میان امیدها، امیدی نخواهد یافت و ناخشنود خواهد شد. من رویاهایم را می ستایم و گرین گیبلز را وطن خود و زادگاهم می دانم.
دانلود با کیفیت بالا
دانلود با کیفیت متوسط (موبایل)
دانلود نسخه صوتی
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
انه شرلی ،
،
|